بنام خدا
سلام دوستان
منتظرم باشید ....
دعای خیر یادتون نره
یا حق
بنام خدا
حاج همّت همیشه مسائل شرعی را رعایت می کرد. یکی از همین مسائل، اطاعت از دستور فرماندهان رده بالاتر بود؛ حتی اگر انجام این دستورها سخت و گاهی ناممکن به نظر می رسید. در جریان عملیات خیبر، موانع دشمن در قسمت پل طلائیه ـ که قرار بود لشگر عملیات کند ـ خیلی زیاد بود. نیروهای ما ابتدا پس از میدان مین، باید از یک کانال آب ـ( به عمق دو متر و نیم و پهنای پنجاه متر) می گذشتند. بعد، سنگرهای کمین دشمن و سیم خاردار بود. افزون بر اینها برجکهایی وجود داشت که در هر کدام، یک مسلسل دوشکا و تعدادی از افراد دشمن بودند. تازه بعد از همه اینها به خط اصلی دشمن می رسیدیم. گذشتن از همه این موانع، کار خیلی سختی بود؛ ولی چارهای نبود؛ باید این قسمت را آزاد می کردیم تا بتوانیم جزیره های مجنون را (که وسط نیروهای ما فتح شده بود؛ ولی راه زمینی نداشت) حفظ کنیم. به خاطر اهمیت کار، حاج همّت به خط مقدّم جبهه و به نقطه رهایی رفته بود. فرماندهان قرارگاه ایشان را احضار کرده بودند و چون ایشان در قرارگاه نبود، نامه ای به دست من دادند تا در خط به ایشان برسانم. با زحمت زیاد، خود را به ایشان رساندم و نامه را به دستش دادم. نامه را گرفت و با یک چراغ قوه، پشت جیپ رفت و مخفیانه نامه را باز کرد و خواند. بعد که برگشت گفت: «فلانی، دستور شرعی داده اند که باید نیروها هر جور شده از کانال آب رد شوند. باید حتماً امشب عملیات کنیم، اگر چه کار سختی است! حتی اگر شده از روی من هم رد شوند، باید امشب بچّهها بروند و کانال را بگیرند؛ چون امر،امر فرماندهی است و امر فرماندهی، امر امام است.»
بنام خدا
در مرحله اول عملیات خیبر، گردان ما، اوّلین گردانی بود که باید در سمت «طلائیه» به دشمن حمله می کرد. حاج همّت پیش از حرکت گردان، آمد و برای ما صحبت کرد. ایشان می گفت: «باید حتماً خطّ دشمن را بشکنید. فکر نکنید دشمن کیست و چه تجهیزاتی دارد. ما وظیفه ای داریم که امام برایمان ترسیم کرده است. امام گفته باید عملیات بشود و شما باید این کار را انجام دهید. حتماً خودتان را به خاکریز دشمن برسانید و آن را بگیرید.»
در آن مرحله، عملیات شد و بعد از آن که گردانهای دیگر آمدند، ما عقب آمدیم تا بازسازی کنیم و دوباره وارد عملیات شویم. دشمن از منطقه عملیات آگاه شده بود و ادامه عملیات در آن منطقه خیلی مشکل بود. برای حاج همّت وضعیت را گفتیم. ایشان خیلی با جسارت گفت: « شما میگوئید چکار کنیم؟ نیروهای ما همین شما هستید. ما قول داده ایم که این کار را انجام بدهیم و باید انجام شود. از قول من به بچّهها بگویید فکر این را نکنند که دشمن هوشیار است و منطقه لو رفته است؛ باید این کار انجام شود.»
این شد که ما باز هم برای مرحله بعد، آماده عملیات شدیم.
بنام خدا
... و کجان مردان بی ادعا ؟
خیلی ها دارن این شعار رو می دن. با چه دک و پزی هم .
تسبیح به دست . انگشتر های جو واجور . یقه ها بسته . ریش تا کجا !
حاج آقا تو رو خدا التماس دعا
چقدر ما مسلمونی کردیم !
چقدر شیعه مولا علی بودیم !
چقدر منتظر امام زمانیم ؟!
حاج همت اگه الان بود چیکار می کرد ؟
تا حالا فکر کردین به این ؟
تا کی می خوایم ادا در بیاریم ؟
تا کی می خوایم عکس حاجی رو بزرگ کنیم بزنیم دیوار اتاقمون ؟!
تا کی می خوایم عکس شهدا و آقا و امام جمع کنیم تو آلبوم هامون ؟
چقدر عدالت پیشه شدیم ؟؟ چند بار این سوال رو از خودت پرسیدی ؟!
می دونی چند نفر شبها گشنه می خوابن ؟
چند بار از خودت پرسیدی از پول بیت المال چه خبر ؟
حتما تو هم چند نفر رو می شناسی که سر این مبالغ هنگفت ماله مردم چه بلاهای نازنینی که نمیارن .
چند بار خواستی وام بگیری اونم از نوع 12 درصدی بالاتر تازه یه تومن دو تومن که نتونستی ؟
اصلا شنیدی آقایون وام دو سوته 4 درصدی بگیرن سر موعد هم این و اون رو میانجی ببرن سفارش بشن
چند سال هم سر رسید بازپرداخت عقب بیافته ؟
نگو تورو خدا مگه می شه ؟
استغفار کن فلانی !
اینا چه حرفاییه که می زنی ؟
می دونی چند تا خونه اون طرفتر چند نفر زیر یه سقفه دربو داغون که با یه بارون می خواد بیاد پایین دارن زندگی می کنن ؟
تا حالا شده ببینی برا یه سرماخوردگی جزئی یه خانوم بچه اش رو نتونه ببره درمونگاه ؟
شده یه بار خودت رو جای یه پدر خجالت زده پیشه زن و بچه اش بزاری ببینی چی کشیده ؟
چند نفرمون تا حالا رفتیم سراغ خونه هایی که تو این سرما یه بخاری دست چندم هم ندارن حداقل یه اتاق خونه رو گرم کنن ؟
از خودت پرسیدی برنج پاکستانی یا تایلندی الان تو بازار چنده ؟؟
می دونستی ساده ترین داروهای یه سرماخوردگی برات حداقل پنج هزار تومان آب می خوره ؟
چند بار رفتی تو دادگاه ها نشستی پای محاکمه های عادلانه ی قضات عادل و نازنینمون ؟
یا حداقل شنیدی چقدر اتفاق افتاده پرونده کسی یه شبه حکمش عوض شه ؟
کسی رو دیدی که همرنگ جماعت نشده تو اداره سه سوته عوضش کردن ؟
چه رحمی به حالش شده که فقط عوضش کردن ...
چقدر با وجدان بودیم تا حالا . نه ؟
تا یه پستی مقامی گیرمون اومده چیکارا که نکردیم !!
بماند
آخه چرا کسی از من نمی پرسه فلانی تو این مملکت که ادعا داریم مملکت امام زمانه
تا کی می خوایم بگیم بماند ؟؟
شهدا خیلی جاتون خالیه
بعد شما ها چه کارایی که نشد !
بیاین ببینین چه خبره ....
راستی یه چیزی یادم رفت ازت بپرسم
کلیه الان چنده ؟ ..